اُرندا

معجزه‌ی درون

اُرندا

معجزه‌ی درون

اُرندا نیرویی ست پنهان در وجود ما برای تاثیر بر جهان برای تغییر خود.
به اُرندای من خوش آمدید.

آخرین مطالب

نامه شماره هفت

سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۰۷ ب.ظ

اُرِندای عزیزم

وقتی رفتار کسی را با حرفهایش مقایسه میکنی به سه نتیجه ممکن است برسی؛ اول به زیبایی حرفهایش رفتار میکند دوم اصلا شبیه حرفهایش نیست و سوم منطقه ی خاکستری لعنتی. اولی اگر باشد خوش بحالت عجب زندگی معرکه ای! دومی اگر باشد تکلیفت مشخص است ولی سومی برزخ است. جایی که میان دوست داشتن و رها کردن گیر میکنی و واقعا ماندن و رفتنت به یک اندازه دردناک می شوند.

وابسته کردن تمام زندگی به یک نفر قمار بزرگی ست و همیشه باید این ریسک را بپذیری که زندگی ت را ببازی. خوشبینانه ترین حالتش این است که آگاهانه این قمار را انجام بدهی ولی حقیقت این نیست. حقیقت این است زمانی میفهمی بزرگترین قمار عشق است که دیگر دیر شده و تو راهی جز ادامه دادن این بازی صفر و یک با سرنوشت نداری. همه یا هیچ. و سرنوشت منصفانه بازی نمی کند. شانس برد پایین است.

من باختم؟ نمیدانم ولی حتی اگر بزرگترین دارایی ام یعنی زندگی ام و آینده ام و رویاهام را نباخته باشم هنوز اما چیزهای زیادی را از دست داده ام. دوست هایم را، آرامشم را در بعضی وقت ها، احساساتم را و احتمالا سالهای زیادی از جوانی ام را و این حقیقت تلخ که عشق قماریست که فقط و فقط یک بار سر میزش مینشینی هم باری مضاعف شده بر شانه هایم.

ترس بزرگم این روزها این است که اگر رابطه ای که الان دارم را از دست بدهم هرگز مشابهش برایم در زندگی تکرار نخواهد شد و آنچه بعد از آن خواهد بود فقط خاطره هاییست که با یک نگاه، یک لمس و در یک لحظه شعله ور خواهند شد و آن لحظه را خواهند سوزاند و از تمام لحظاتم از آن به بعد فقط خاکستر خواهد ماند. و ترس بزرگترم این است که آن لذت واقعی آنچه الان دارم را از دست داده باشم و فقط ترسم از خاطره ها من را وادار به نگه داشتن این رابطه کند. و بزرگترین ترسم این است که به جایی برسم که نه داشتنش خوشحالم کند و نه نداشتنش و در هرحال من یک بازنده ی همیشه غمگین خواهم بود. چه باشم و چه نباشم.چه بروم و چه بمانم.

فکرهای زیادی در سرم میچرخد و بیشترشان مشتی مزخرف هستند که بخاطر فشار این روزهاست. درد و رنج های فیزیکی آنقدرها هم بی ربط به روحیات و خلقیات و تفکرات آدم نیستند و این رابطه ای دو طرفه است میان بدن و ذهن.هردو بر هم موثرند.

 

امروز بیستم خرداد است. حال فیزیکی ام فاجعه است. اولین روز یکی از بدترین پریودهای زندگی ام. امروز سه شنبه است و من از جمعه ی گذشته درد شدیدی تحمل میکنم. می توانم یک بسته ژلوفن را یک جا ببلعم و فکر کنم این کار را کرده ام. پریود چیزیست که اگر حسش نکرده باشی هیچ وقت نمیفهمی اش و وقتی نفهمی اش به خودت حق میدهی که اهمیتش را کم کنی. مردها بعضی هایشان خیلی خوب درباره ی درک کرن زمان پریود حرف میزنند، درباره اش کلی میخوانند و فکر میکنند که آماده اند اما این ها همه مزخرف است. هیچ مردی واقعا نمیفهمد چه خبر است. فکر کن وقتی یک اتفاق غم انگیز می افتد چه می شود که گریه میکنیم؟ یک عامل خارجی یک آبشار هورمونی و عصبی توی بدنمان راه می اندازد برای پروسس کردن این عامل خارجی تا تحملش را آسان کند. حالا فکر کن تمام این اتفاقات دارد می افتد بدون اینکه عامل خارجی باشد. یعنی داری تحمل مکنی اما نمیدانی چه چیزی را داری اشک میریزی اما نمیدانی چرا. حالا این الگو را تعمیم بده به تمام احساساتی که بشر تا بحال تجربه کرده. خشم، درد، نگرانی؛ اضطراب، حتی شادی حتی عشق. حالا تصور کن این آبشار خودبخودی راه افتاده و یک عامل محرک خارجی هم بهش اضافه شده یعنی تو داری آن چیز را به صدبرابر بزرگنمایی و قدرت تجربه میکنی و این یعنی نسبت به اتفاقات واکنش بیش از حد و غیرلازم نشان میدهی اما اینها همه بازی ذهن و بدن وهورمون هاست و  کنترل دست تو نیست. پریود و پی ام اس یعنی این و وقتی مردی درک کرد اینها را و رفتارش را سازگار کرد و به جای تقویت عصبانیت و غم، عشق و شادی را در وجودت چندبرابر کرد یعنی واقعا میداند چه خبر است. در غیر این صورت یک متظاهر است و دروغگو.

جالم بد است، تقریبا دارم از حال می روم، اثر قرصهاست. 

تابزودی

  • ف میم

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی